تو رختخواب دراز کشیده ام و منتظرم تا ملاتونین اثر کنه و خوابم ببره. چند وقتیه که خوابم به شدت به هم ریخته، و الان به جایی رسیده ام که شبا فقط با قرص خوابم می بره.

هفته های گذشته هفته های تلخ و غمناکی بود. اون سردار رو که کشتن ما رفته بودیم خرید. برگشتیم خونه و دیدیم گروه ها پر شده از اخبار و نوتیفیکیشن. مانی همچی مواقعی به شدت اخبار و دنبال می کنه و اون مدت تلویزیونمون بیست و چهار ساعت روشن بود. همینجوریش هم روند برنامه های تلویزیون ایران عصبیم می کنه و اون مدت بدتر. همینجوری ادامه داشت تا وقتی که هواپیما سقوط کرد. ظهرش فهمیدیم که ایران شبانه عراقو زده. نگران بودیم به شدت. در همون حالت نگرانی چون خوابمون به هم ریخته بود گرفتیم خوابیدیم تا بعداز ظهر. یه ضرب خواب جنگ دیدیم و بعد پا شدیم و موبایل هامون رو چک کردیم و باز خبر که هواپیما سقوط کرده. از خطوط اوکراین، همون هواپیمایی ارزونی که ما هم اگه میخواستیم بیایم ایران با اون می گرفتیم.

تلویزیون ایرانو روشن کردیم به امید اینکه خبری باشه ولی همه داشتن تو برنامه های زنده ی صبح به هم تبریک می گفتن، و ما هاج و واج مونده بودیم که نکنه خبر سقوط دروغه. تبریک می گفتن که دستتون درد نکنه انتقام گرفتین و تبریک به همه مردم ایران و شر و ور. و بعد دیدیم سقوط هواپیما فقط در حد یه زیرنویس ساده است. مانی در جا گفت ایران زده. شلیک به خودی بوده، حالا ببین کی گفتم. اینا هول شده ان خودی رو زده ان.

ناباورانه اخبار رو دنبال می کردیم. تا صبح منتظر نشستم که لیست هواپیما دربیاد. بعد از کریسمس بود و خیلیا داشتن برمی گشتن کانادا. تا لیست دربیاد هی زار میزدم و اشکام بند نمیومد. بدتر اینکه تلویزیون فلان فلان شده رو می دیدم که به تخمشم نیست و همه جا فقط حرف سردار و انتقام و تبریکه. ساعتها گریه کردم و فک کردم دیگه اشکی ندارم.

و بعد لیست درومد. لیست تمام امید و آرزوهایی که تو هواپیما بودند. و یکیشون همکلاسی من بود. همسرش مونده بود کانادا و خودش برای تعطیلات اومده بود ایران. اشک اومد. اشک دوباره اومد و تا روزها نایستاد. دوشنبه گذشته کلاسمون رو بدون اون شروع کردیم. پر از غم و خشم و ناباوری بودم و هستم. ولی ویدیوی حرفهای رایان پورجم، پسر یکی از کشته شده های هواپیما رو دیدم و بهتر شدم. چقدر زیبا حرف زد این پسر. مقایسه کنید حرفهاشو با حرفهای یک نفر دیگه که درخواست انتقام و خون خواهی پدرش رو می کرد. کاش ما هم تو سیستم اموزشی بزرگ می شدیم که به جای خشم و انتقام و خونخواهی، بخشندگی و مثبت اندیشی رو یادمون می داد.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روانشناس،آی | RavanShenas-i خط خطی های یک روانی Mandy تجهیزات اندازه گیری CEM کتاب یاب : کتاب خانه کتاب یاب و کتاب فروشی سالاری 09121013457 کافه دانلود Erik مکانیزاسیون کشاورزی چاوره ش