من خیلی خسته ام. خیلی. یادتونه بهتون گفتم امتحانام که تموم شد میام و می نویسم؟ خوب ما اینجا بهار/تابستون هم کلاس داریم که یه درس پروژه مانند داره و باید تا اخر تابستون اماده اش کنیم. حالا براتون توضیح بدم که از زمانی که امتحانامون تموم شدن تا حالا بر ما چه گذشت.

بین دو ترم زمستون و بهار یه هفته استراحت داشتیم که استاد یکی از درسها ددلاین یه کد بسیار سخت رو اکستند کرد تا اخر اون هفته ی استراحت. یعنی بلافاصله بعد از پایان امتحانا نشستیم به کدزنی. کل هفته مشغول اون بودیم و اخرش هم نتونستیم درست و حسابی کدش کنیم. هرروز دانشکده بودیم و دانشکده خالی بود. همه مسافرت و تفریح بودن. هوا یه روز افتابی و دلپذیر می شد و یه روز بارونی و رومانتیک و یه روز دیگه ابری و دلگیر، و در همه ی حالات ما تو دانشکده زندانی بودیم در حال زدن کد. اخرش هم یه چیز نصفه نیمه دادیم دستش و گفتیم بابا دست از سر ما بردار یه بخشی از نمره رو به ما بده و تو رو به خیر و ما رو به سلامت.

هفته ی دوم شروع شد و استاد جواب ما رو داد: یه هفته دیگه براتون اکستندش می کنم و ادامه بدین به کدزنی! مرگ من بود یعنی. بابا یه نمره بده بره دیگه. نمیشد هم کاری نکنی، ابروریزی میشه تو مقطع دکترا. حالا تو این بین استادم بهم گفته بود یه ورک شاپ چهار روزه رو برم، روزی هشت ساعت. هیچ کدوم از بچه های سال اولی غیر از من اون ورک شاپو نرفتن چون مخصوص سال دومی هاست ولی جناب استاد فرموده بودن هر چه زودتر بهتر. برای ورک شاپ هر شب باید یه پرزنتیشن اماده میکردیم و فرداش ارایه میدادیم، سه تا پرزنتیشن در کل. همزمان کد نویسی. همزمان کلاس تابستون هم شروع شد. کد رو تا حد خیلی زیادی ارتقا دادم و برا استاد فرستادم اخر هفته.

هفته ی سوم که حالا این هفته باشه حالا چه خبره؟ داستان از این قراره که استاد نازنین من تصمیم گرفته من برم تو یه کنفرانس و پرزنت هم بکنم! پی نوشت: میهن بلاگ بقیه ی متنمو پاک کرد!!!!!!!

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قمقمه Iran Graphic یادداشت‌های یک بیش فعال کم توجه سرفیس بوک و سرفیس استوک دنده معکوس کارآفرینی تقويت حافظه Mad Barg <آموزش بیت باکس و پنتویک <آهنگ زدن با خودکار Courtney